اه چه عید بی خودی بود چرا تموم نمیشه؟ خسته شدم همش مهمونی از همه زندگیمون افتادیم. قرار بود بریم مسافرت که پدر محترمه بنده مریض شده مسافرتم نمی تونیم بریم. اه حوصلم سر رفته..............
نیلوفر
دوشنبه 9 فروردینماه سال 1389 ساعت 02:19 ق.ظ
عرفان
دوشنبه 9 فروردینماه سال 1389 ساعت 07:32 ق.ظ
سلام اوقات خوبی را پشت سر بگذاری ایشاله . در خصوص عید و تمام نشدن این ایام منهم باهات موافقم البته به لحاظ اینکه وقت را میگیره باید تعطیلاتش کم بشه به عقیده من . ضمنا دیروز ادرس یاهو را در چت اشتباهی تایپ کردم که حالا متوجه شدم اصلاح میکنم و معذرت میخوام: marze_eshgh2000
سلام مرسی که بهم سر میزنی من ترجیح میدم همینجا جواب پیام های شما را بدم.مرسی
سلام
اوقات خوبی را پشت سر بگذاری ایشاله .
در خصوص عید و تمام نشدن این ایام منهم باهات موافقم البته به لحاظ اینکه وقت را میگیره باید تعطیلاتش کم بشه به عقیده من .
ضمنا دیروز ادرس یاهو را در چت اشتباهی تایپ کردم که حالا متوجه شدم اصلاح میکنم و معذرت میخوام:
marze_eshgh2000
سلام
مرسی که بهم سر میزنی من ترجیح میدم همینجا جواب پیام های شما را بدم.مرسی
قضیه همون پادشاه و وزیر و هر اتفاقی که میفته به نفع ماست، میدونی که؟
سلام نیلوفر جان.
ممنون از لطفت
این چه حرفیه؟ لینکت کن
منم لینکت میکنم.
در ضمن از اونجا که من ادبیات میخونم لازمه که بگم: ّ محترمه ّ اشتباهه. محترم درسته.
چشمک
موافقتم!
من هزارتا برنامه داشتم واسه خودم ولی هیچکدوم رو نشد که انجام بدم.
سلام
همون بهتر که نرفتید مسافرت!ما که کوفتمون شد!جاده هم اوضاعش بی ریخت بود.
پاسخ سوالای قبلی هم یه چیزه:
خودکشی:-)
از ۱۳ به در چه خبر؟؟؟من که هنوز شْل و پلم!
عزیزم فکر میکنم سنی نداری؟چند سالته؟؟؟؟؟
به منم سری بزن
نیلوفر جان منم از شما ممنونم